اصبغ بن نباته گويد: بر امیرالمومنین علیه السلام وارد شدم و ديدم [ناراحت و] در انديشه فرو رفته و با انگشت بر زمين خط مي كشند. گفتم: ای امير المؤمنين! چرا شما را انديشناک [و اندوهناک] می بينم و چرا بر زمين خط می كشيد؟ آيا به زمين و خلافت در آن رغبتی داريد؟ فرمودند:
لا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لَا فِي الدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِن فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي الْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ الْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَكُونُ لَهُ حَيْرَةٌ وَ غَيْبَةٌ يَضِلُّ فِيهَا أَقْوَامٌ وَ يَهْتَدِي فِيهَا آخَرُونَ.
نه به خدا! به زمين و دنيا هرگز رغبتی نداشته ام وليكن درباره مولودی انديشه می كنم كه از نسل من و يازدهمين فرزند من است. او مهدی علیه السلام است كه زمين را پر از عدل و داد مي سازد، همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد. او را حيرت و غيبتی است که اقوامی در آن گمراه می شوند و اقوام ديگر در آن هدايت می يابند..
منبع: كمال الدين وتمام النعمة للصدوق ج:1، ص: 538